سال ۱۳۹۷
مامانجون، یک هفته است که میخواهم برایت بنویسم و فرصت نمیشود. هفت روز گذشت از سالگرد فوت تو و من نمیدانم این دقیقاً چندمین سالگردی بود که دیگر صدایت را نشنیدهام. حالا تو سالهاست که آرام و باوقار خفتهای، یک جایی در یکی از قطعات باغ رضوان. یک گوشه نزدیک قبر مادر هوشنگ گلشیری... »ادامه
زمستان ۹۴، به دلایل مگو، پریشانحالتر از آن بودم که بتوانم اعتیاد به پیادهرویهای تنها و طولانی مدت را کنار بگذارم و آنچه را بریده بریده در ذهنم نقش میبست، و در تلاقی گرفتاریها و روزمرگیهایم، مثل کف بیرمق روی موج، سریع به بوته فراموشی سپرده میشد، بر روی کاغذ بیاورم... »ادامه