«هر بار که نوروز از راه می‌رسد»

این متن را استاد عبدالحسین زرینکوب ۳۴ سال پیش در چنین روزی نوشته است، درست در روزی که من متولد شدم! امروز هم سالروز تولد من است و هم ۴ سالگی شبنگار و چه چیز بهتر از متنی که زنده‌یاد زرینکوب در وصف نوروز برای امروز نوشته باشد؟
«هر بار که نوروز از راه می‌رسد، احساس می‌کنم که من نیز با «سرمدیت» آن دنیایی که ممکن است بهترین دنیای ممکن هم نباشد و در عین حال، بهترین بودنش هم غیر ممکن نیست، تولّدی دوباره پیدا می‌کنم و خود را برای مرور بر گذشته‌ای که نوروز بارها آن را پس پشت گذاشته است و رد پای خود را در چین پیشانی من نقش کرده است، آماده می‌یابم و هم‌اکنون نیز که توالی شصت نوروز را دارم پشت سر می‌گذارم، به رغم محنت‌ها و مصایبی که یاد آنها در غربت بیشتر از هرجا و به هنگام تجدید سال بیشتر از هر وقت بر دل سنگینی می‌کند، همچنان مثل نوروز پیر وجودم را در گذرگاه این نفحه ایزدی تسلیم جاذبه حیات سرمدی می‌یابم و دل پیرم را بعد از گذشت سالهای دور جوانی هنوز از وسوسه عشق خالی نمی‌بینم. این عشقی است که جان مرا با هرچه زیباست و هرچه انسانی است پیوند می‌دهد و بقای آن بعد از فنای من نیز همچنان ممکن است، غیر ممکن نیست.
پاریس ۱۳۶۱/۱۲/۲۹»

+ یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۱:۲۲
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
سایت:
موضوع:
نظر:
درباره ارسال نظر
لطفاً متن نظرتان را با الفبای لاتین وارد نکنید، چنانچه صفحه کلید فارسی ندارید از بهنویس استفاده نمایید.
برای نگارش از فارسی معیار استفاده کنید، به کارگیری زبان محاوره‌ای در نوشتار علاوه بر کاستن ارزش ادبی و تاثیر کلام شما، موجب آشفتگی نثر فارسی می‌گردد.
نشانی ایمیل شما در سایت منتشر نمی‌شود و تنها راه ارتباطی نویسنده با شماست.